00

"عبور گیج رهگذری"

رهگذری با کوله باری از واژه ها

واژه هایی از جنس نگفتن

که به مسلخ سکوت می روند

سکوت هزار ساله ای

که اساطیر تاریخ بدان دچارند

و کنون جاریست در رگ و پی

که فاصله هاست ارمغان سکوت

بهر تمنای دلی می تپد ضربانی ناموزون

که از برای سکوت می شکند

در این طلوع ظلمت شکن

دلی که به پرتگاه سکوت دل بسته

ای کاش نسیمی بوزد

بسان اردی بهشت

و دلتنگی ها را باد با خود ببرد

ببرد به آنسوی سرنوشت

آنجا که نفس ها سرد و حرف ها به خواب رفته اند

و عشق قصه بعیدیست

که شامگاهان نقل می شود

سینه به سینه نسلی که فراموش کرده اند

کجای این روایت تو را گم کردم

که اینگونه ام دیوانه می پنداری

دیوانه ای خو کرده به تنهایی

و اسیر کالبد واژه ها

واژه هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند

پ ن: واژه هایی که از برای "عبور گیج رهگذری" خلق شدند.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها