کریستف نه تنها با گفتگو ، بلکه با سکوت و حتی با نگاه خود در دیگران اثر می گذاشت . بعضی انسانهای نیک نفس با صفای درونی خود فضای اطرافشان را روشن می سازند . کریستف نیز روشنایی قلب و روح خود را در اطراف می پراکند و این روشنایی مثل حرارت جانبخش بهار ، حتی از دیوارها و درهای بسته ی خانه ها می گذشت و در دل و جان کسانی که اندوه تنهایی و ناتوانی آزارشان می داد تاثیر می گذاشت و راستی که انسانها چه قدر می توانند در همدیگر تاثیر بگذارند . هم کسی که اثر می گذارد و هم کسی که اثر می پذیرد ، از این تاثیر بی خبرند با این وصف جاذبه های مرموز را نمی توان نادیده گرفت کریستف نسیم زندگی را از آپارتمان کوچک زیر شیروانی خود ، به همه جا روانه می کرد ، این جوان هنرمند چراغ زندگی را افروخته بود که روشنایی آن به هر سو می تافت .

- ژان کریستف | رومن رولان

آدم ها درست زمانی که باید تو را از پستوی تنهایی خویش با یک پس گردنی به خودت بیاورند، درست زمانی که سکوت پر تمنای تو را باید بشنوند و دست مهر به سویت دراز کنند، اما نیستند، تو را در میان انبوه افکار پرخروش و بی رحم تنها می گذارند، نمی دانی سکوتت را کجای این جهان فریاد بزنی، نمی دانی بغض سالها سکوت و انزوا را کجا به اشک تبدیل کنی، این فقط تو هستی که صدای خرد شدن غرورت را می شنوی، این فقط تو هستی که تپش های ناموزون قلبت را سمفونی سکوت و تنهایی خویش می کنی، تپش هایی از برای دلی آنسوی حادثه ها، گاه به رنگ سمفونی پاییز، گاه به صدای ناموزون باد سرد زمستان، ناگهان توقف می کند و تو را به خواب می برد، خوابی به درازای تاریخ، محبوس در کابوس و تشویش غزلی تازه باید تا جان بخشد این جسم خواب گرفته را، از آنها که تو را مهر می نامد، از آنها که تو را با یک پس گردنی به خودت می آورد و صدای سکوتت را می شنود.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها