یک - مقدمه

امروز، جمعه دوم فروردین یکهزار و سیصد و نود و هشت، و من اولین پست امسال رو تقدیم نگاه پرمهر و ارزشمند شما خوانندگان این وبلاگ میکنم. در سالی که گذشت با همه فراز و نشیب ها و سختی ها اما بازگشت به وبلاگ نویسی و یافتن دوستان فرهیخته و بزرگواری چون شما یکی از اتفاقات خوب این سال بود، و من از اینکه در کنار شما خوبان می نویسم و قلم زیبای تک تک شما را می خوانم بر خود می بالم. تاخیر دو روزه من رو در نوشتن پست ویژه سال جدید به بزرگی خود ببخشید.

شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال

خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود

در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت

رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

درعالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

موی سیاه او شده بود اندکی سپید

گویی سپیده از افق شب دمیده بود

یاد آمدم که در دل شبها هزار بار

دست نوازشم به سر و رو کشیده بود

از خود برون شدم به تماشای روی او

کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

- خیال پدر | منسوب به سهراب سپهری

دو - روز پدر

ضمن عرض تبریک به مناسبت میلاد مولای متقیان، امیر مومنان، علی (ع)، مردی به وسعت تاریخ، خداوندگار عقل و حکمت، روز پدر (مرد) رو به همه مردان و ن سرزمینم تبریک میگم.

دهمین عید و روز پدر رو مثل همه این سالها برای دیدن پدرم در بهشت زهرا قطعه 257 بودم، و این فراغ و هجران به یک دهه رسید. سال 88 با همه اتفاقات عجیب و پرحادثه، اما برای من سالی غم انگیز تر شد، و من در آستانه 21 سالگی پشت و پناهم رو از دست دادم. جوانی پرشور و هیجان و کله داغی که در مسائل ی داشتم، به یک باره تمام شد، به همین راحتی از همه اون اتفاقات جدا شدم و تمام توجه و حواسم به مادرم بود. اما حالا ده سال از اون روز تلخ میگذره و احساس میکنم اونی نشدم که پدرم میخواست، و این حس بدی در من ایجاد میکنه، که چرا برای موفقیت بیشتر تلاش نکردم میخوام به خودم قول بدم، ده سال دیگه اگر عمری بود و سرورهای بیان هنوز کار میکردن و این وبلاگ هنوز چراغش روشن بود، به همه اهداف کاری و غیر کاری زندگیم رسیده باشم و به همه شما بگم، شدم اونی که پدرم میخواست، شدم اونی که باید باشم.

اندر دل من مها دل افروز تویی

یاران هستند و لیک دلسوز تویی

شادند جهانیان به نوروز و به عید

عید من و نوروز من امروز تویی

- مولانا

سه - نوروز

بهار به نظر من بهترین فصل ممکن ساله، هنوز بوی زمستون رو میشه درش حس کرد، در حالی که همه چیز عطر و رنگ بهار و تابستون داره. یه فصل خوب، پر از رنگ، هوای عالی، و کلی حس خوب

بهار را باید که نفس کشید
در کوچه پس کوچه هایش قدم زد
به عطر بهارنارج دل سپرد
به نغمه پرشور چلچله ها
بهار را باید که در آغوش کشید
و در رگ و پی و جانش در آمیخت
به زمین سبزش سلام کرد
و آن همه زیبایی مسحور کننده

ما مثل چند سال گذشته تصمیم گرفتیم برای مسافرت به یکی از شهرهای ایران سفر نکنیم! و فقط یکی از دلایلش شلوغی راه ها و شهرهای توریستی میتونه باشه. سفر یکی از کارهاییه که هم پیامبر معظم، و هم همه بزرگان عرصه ادب  و معرفت به انجام دادنش توصیه کردن، و کسب تجربه فقط یکی از فواید سفر محسوب میشه. خلاصه که بسیار سفر باید تا پخته شود خامی.
تهران در ایام نوروز بهترین شکل خودش رو داره، و ما دلخوشیم به این تهران خلوت و تمیز :)

برای همه شما دوستان عزیز سالی پر از موفقیت و سلامتی، حال خوب، جیب پر از پول حلال، خبرهای خوشحال کننده، و نزدیک تر شدن به خدا آرزو میکنم :)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها